مشکلات در ارتباطات سازمانی :
گری کریپس [۱] در سال ۱۹۹۰ در مقاله ای تحت عنوان ارتباطات سازمانی و توسعه سازمانی مشکلات موجود در ارتباطات سازمانی را به شرح زیر ارائه می نماید (یحیایی ایله ای ، ۱۳۹۰):
۱- اگر من میدانم پس هر کسی باید بداند: شاید رایج ترین مشکل ارتباطات، این فرض مدیریت است که چرا آنها از اطلاعاتی آگاهی دارند که بقیه آگاهی ندارند. معمولا کارکنان از اطلاعات آگاهی ندارند مگر اینکه مدیران آنها را انتقال دهند.
۲- ما از تشریفات و کاغذبازی متنفریم: در زمان آغاز به کار یک سازمان، راهبران آن به دلیل اینکه اهل تشریفات اداری نیستند به خود می بالند. نوشتن بعضی چیزها ممکن است نشانه تشریفات اداری باشد و از آن اجتناب شود. همانطور که سازمان رشد میکند، به ارتباطات و بازخورد آنها نیاز بیشتری پیدا میکند ولی به این ارتباطات ارزشی داده نمیشود، در نتیجه آشفتگی به دنبال خواهد داشت.
۳- به همه افراد باید اطلاع داد یا به بعضی افراد؟ یک مشکل دیگر این است که مدیران به ارتباطات اهمیت نمیدهند و یا فرض میکنند که ارتباطات خود به خود پیش میآید. بنابراین مهم نیست که چه اطلاعاتی را به چه کسانی انتقال داده اند.
۴- آیا شما مقصود من را دریافت کردید؟ به راحتی میتوان مطمئن شد که اطلاعات را به فردی انتقال دادهایم ولی نمیتوان مطمئن بود که آنها همانطور که شما خواستهاید آن را دریافت و درک کردهاند. متاسفانه زمانی از این درک نادرست آگاه میشوید که اشکال و ابهامی جدی به وجود آید.
۵- درباره چه چیزی باید صحبت کنیم؟ آخرین مشکلات ارتباطی ممکن است زمانی پیش بیاید که مدیران بی تجربه، وظیفه خود را حل مشکلات میدانند و اگر مشکلی وجود نداشتهباشد بنابراین
چیزی که باید ارتباط داشته باشد وجود نداشته باشد.
۶- داده داریم و اطلاعات داریم. همانطور که سازمانها گسترش پیدا میکنند، تمایل مدیران بر تاثیرگذاری متمرکز میشود. آنها سیستم هایی را تولید میکنند که مقادیر قابل توجه داده تولید میکنند؛ یعنی اطلاعات خامی که به نظر نمیآید مهم باشند.
۷- اگر نظر شما برای مهم باشد، من به شما اطلاع میدهم. آخرین مشکلات ارتباطات، زمانی ایجاد میشود که مدیران ارزشی برای ارتباط با زیردستان قائل نیستند و معتقدند که زیردستان باید ساکت باشند و کار خود را انجام دهند
[۱] Gary L. Kreps