– ابزارهای مدیریت نقدینگی در بانکداری سنّتی
بروز مشکل نقدینگی برای بانک، علاوه بر زیانی که برای مشتریان دارد، به سرعت میتواند به مؤسسههای اعتباری دیگر سرایت کند و باعث سقوط نظام مالی یک کشور شود. نظر به اهمیت این مطلب، ابزارهایی مانند بیمه سپرده، ذخیره قانونی نزد بانک مرکزی، و دسترسی به نقدینگی بانک مرکزی، برای مدیریت نقدینگی ایجاد شدهاند. میزان تنوّع ابزارهای مدیریت نقدینگی به میزان توسعهیافتگی مالی کشور بستگی دارد،مهمترین ابزارهای مدیریت نقدینگی بانکهای سنّتی عبارتاند از:
- گواهی سپرده
یکی از ابزارهای بدهی، گواهی سپرده است که بانکها به سپردهگذاران میفروشند و نرخ بهره مشخصی را به آنها میپردازند؛ در سررسید نیز قیمت خرید اولیه را به آنها برمیگردانند،این سپردهها سی تا نود روزه هستند و برای جذب نقدینگی شرکتها یا افراد، که معمولاً برای مدت کوتاهی راکد است، ایجاد میشوند و قابل معامله در بازار ثانویه میباشند. این سپردهها معمولاً مشمول قوانین بیمهای و حداقل موجودی نزد بانک مرکزی میشوند.
- قرارداد بازخرید
قرارداد بازخرید یک جابهجایی کوتاهمدت بین دارایی و ارزش نقدی معادل آن است. در این قرارداد، بانک یک دارایی را به یک شرکت تجاری یا مشتری دولتی میفروشد؛ سپس، در زمان مشخّصی، دوباره آن را میخرد. بدین ترتیب، بانک این توانایی را مییابد که دارایی خود را در زمان نیاز، به منابع نقدی تبدیل کند. از آنجا که قیمت و زمان بازخرید دارایی توسط بانک در قرارداد ذکر میشود، این ابزار شبیه وام با بازدهی ثابت و سررسید مشخص است که دارایی مورد مبادله به عنوان وثیقه وام خواهد بود. معمولترین نوع دارایی که در بانکهای آمریکا برای این نوع قراردادها استفاده میشود، اسناد خزانه است. سررسید این قراردادها نیز معمولاً خیلی کوتاهمدت (در حد یک روز) است؛ ولی قراردادهای بلندمدتتر نیز در این بازار وجود دارند.
- استقراض از بانک مرکزی
استقراض از بانک مرکزی به عنوان آخرین ابزار در مدیریت نقدینگی مطرح میشود. دلیل این امر نیز مقررات بانک مرکزی برای جلوگیری از ناپایداری در نظام مالی و اعتباری است که هزینه استفاده (نرخ بهره) از این ابزار را افزایش میدهد. زمان سررسید این وامها نیز کوتاه است و بیشتر برای رفع مشکلات موقت بانکها در نظر گرفته میشود.(کمیته بازل،۲۰۰۰)
- اسناد خزانه
این اوراق توسط دولت منتشر، و معمولاً به قیمتی کمتر از قیمت اسمی فروخته میشود؛ از اینرو، در سررسید، سودی عاید دارنده ی آن خواهد شد. سررسید اسناد خزانه در آمریکا بین سه تا دوازده ماه است. از آنجا که اسناد خزانه را دولت تضمین میکند، این اوراق سرمایهگذاری مطمئنی به حساب میآید. به علاوه، تغییر قیمت اسناد خزانه اندک است، از اینرو، این اوراق یکی از داراییهای نقدشونده ی بانکها شمرده میشود. در ایران، اوراق مشارکت دولت نقشی مشابه اسناد خزانه دارد؛ با این تفاوت که بانکهای دولتی فروشندگان این اوراق شناخته میشوند.
- بازار بینبانکی
یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت نقدینگی در کشورهای پیشرفته، بازار بینبانکی است. در این بازار، بانکهایی که به نقدینگی نیاز دارند، از دیگر بانکها به صورت کوتاهمدت وام میگیرند. معمولاً زمان سررسید یک شب تا یک سال است. بانکهای بزرگ برای تأمین نیاز نقدینگی خود معمولاً منابع راکد بانکهای کوچکتر را میخرند
- اوراق تجاری شرکتها
اوراق تجاری را شرکتها و نهادهای مالی و اعتباری به منظور استقراض از بازار سرمایه منتشر میکنند. این اوراق معمولاً بدون پشتوانه دارایی است و برای تأمین مالی کوتاهمدت (حداکثر ۲۷۰ روزه) به فروش میرسد. در زمان فروش، قیمت اوراق تجاری کمتر از قیمت اسمی است؛ در زمان سررسید، ناشر موظّف است قیمت اسمی آن را پرداخت کند. از اینرو، نرخ بهرهای برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفتهشده برای اوراق تجاری ایجاد میشود. مبالغ این اوراق معمولاً به قدری است که فقط نهادهای مالی و اعتباری میتوانند به خرید آنها اقدام کنند.
- تأییدیه بانک
تأییدیه بانک تسهیل کننده ی معاملات تجاری است. یک تأییده مشخص، به معامله ی مقدار معینی کالا مربوط میشود. تأییدیه بانک بیانگر تعهد پرداخت مبلغ مشخصی در زمان مشخصی است. این تأییدیه بنا به درخواست خریدار کالا (که نزد بانک معتبر است) صادر میشود و یکی از تعهّدات بانک به حساب میآید. بانک موظف است، در موعد مقرر، مبلغ مندرج در تأییدیه را به حامل آن تحویل دهد. با صدور تأییدیه بانک، ارزش اعتباری بانک جایگزین ارزش اعتباری فرد میشود. این تأییدیهها در بازار ثانویه، قابل معامله هستند؛ ارزش آنها برای مبادلات ثانوی معمولاً کمتر از ارزش اسمی آنهاست. با توجه به ضمانت بانک، تأییدیهها داراییهای ایمنی به شمار میآیند و نرخ تنزیل آنها در حدود نرخ بهر ی گواهیهای سپرده است.
- تبدیل داراییهای بانک به اوراق بهادار
در سالیان اخیر، یکی از رایجترین روشها برای جبران کمبود نقدینگی در بانکهای سنّتی تبدیل وامهای رهنی و غیررهنی به اوراق بهادار رهنی و تعهدات با پشتوانه ی بدهی وام بوده است. این ابزارها داراییهای بانک را نقد، از ترازنامه جدا، و بدین وسیله، منابع را از خارج بانک تأمین میکنند. اگرچه این روش در ابتدا مفید و بهترین راهحل بود، ولی گرایش به مقرّراتزدایی و سفتهبازی بانکهای سنتی (و استفاده ی بیرویّه) آن را از ماهیت اصلی خارج، و به عامل اصلی ریسک تبدیل کرد که منجر به بحران مالی شد
- استفاده از مشتّقات اعتباری
بانکها و نهادهای سپردهپذیر، برای مدیریت ریسک نقدینگی، به طور عمده دو راهکار پیشرو دارند:
- مدیریت از طریق خرید نقدینگی؛
- مدیریت از طریق نقدینگی انباشته
در گذشته، نهادهای سپردهپذیر از روش دوم برای مدیریت ریسک نقدینگی استفاده میکردند؛ امّا امروزه، بیشتر بانکهای تجاری جهان از روش اول برای مدیریت این ریسک استفاده میکنند. بدین منظور، آنها ابزارهای مشتقه را به کار میگیرند. این ابزارها عبارتاند از: تاختهای نکول اعتباری، اختیارات معامله روی شاخصهای مشتقات اعتباری،اسناد اعتباری با کوپن ساختاریافته و تعهدات با پشتوانه ی بدهی (وام) ترکیبی این ابزارها مستلزم محاسبات بسیار پیچیده و دانش ریاضی به منظور ارزیابی و قیمتگذاری هستند و در بانکهای پیشرفته مورد استفاده گسترده قرار میگیرند. البته، خطر افراط در استفاده از این ابزارها نیز وجود دارد؛ اگر مقرّرات بازدارنده نباشد، ممکن است به ماهیت ضد فلسفه ی وجودی تبدیل شود.
۲-۳- درماندگی
در فرهنگ لغات آکسفورد، واژه « Distress» به معنی درد، اندوه، فقدان منابع پولی و تنگدستی آورده شده است. در ادبیات مالی نیز تعاریف مختلفی از درماندگی مالی ارائه گردیده است. گوردن در یکی از اولین مطالعات آکادمیک بر روی تئوری درماندگی مالی، آن را به عنوان کاهش قدرت سودآوری شرکت تعریف می کند که احتمال عدم توانایی بازپرداخت بهره و اصل بدهی را افزایش می دهد(گوردن[۱]،۱۹۷۱، ص۱۱).
ویتاکر درماندگی مالی را وضعیتی در نظر می گیرد که در آن جریان های نقدی شرکت از مجموع هزینههای بهره مربوط به بدهی بلند مدت کمتر است(وستون[۲] ، ۱۹۹۲ ،ص ۲۰).
از نقطه نظر اقتصادی، درماندگی مالی را می توان به زیان ده بودن شرکت تعبیر کرد که در این حالت شرکت دچار عدم موفقیت شده است. در واقع در این حالت نرخ بازدهی شرکت کمتر از نرخ هزینه سرمایه می باشد. حالت دیگری از درماندگی مالی زمانی رخ می دهد که شرکت موفق به رعایت کردن یک یا تعداد بیشتری از بندهای مربوط به قرارداد بدهی، مانند نگاه داشتن نسبت جاری یا نسبت ارزش ویژه به کل داراییها طبق قرارداد نمی شود. به این حالت نکول تکنیکی گفته می شود. حالات دیگری از درماندگی مالی عبارتند از زمانی که جریانات نقدی شرکت برای بازپرداخت اصل و فرع بدهی ناکافی باشد و همچنین زمانی که ارزش ویژه شرکت عددی منفی شود(ریچارد[۳] ،۱۹۹۹،ص ۱۲).
در ادبیات مالی نیز تعاریفی مختلف از درماندگی مالی ارائه شده است. دان و براد استریت دلیل اصلی ورشکستگی را مشکلات مالی و اقتصادی می دانند. در حالی که گیتمن اعتقاد دارد نخستین و مهم ترین دلیل ورشکستگی سازمان ها، سوء مدیریت آنها است.با اینکه عوامل ورشکستگی از یک شرکت به شرکت دیگر متفاوت است اما می توان چندین عامل مشترک را به عنوان عوامل ورشکستگی بین همه شرکتهای ورشکسته شناسایی نمود. عدم صلاحیت مدیریت، هزینه زیاد تولید، فعالیت مالی ضعیف، هیئت مدیره غیرفعال از جمله این عوامل هستند(سعیدی و آقایی، ۱۳۸۸،ص ۶۰).
[۱] Gordon
[۲] Weston J. Fred
[۳] Whitaker, Richard