
مدیریت سرمایه در گردش
سرمايه در گردش يكي از مباحث مهم در مديريت زنجيره تامين از نگاه مالي مي باشد بالاخص براي سازمانها با اندازه هاي كوچك تر كه داراييها و بدهيهاي جاري حجم عظيمي از سرماية آنها را تشكيل ميدهد وبر روی آن عوامل زيادي همچون مديريت وجوه نقد، ابزارهاي كنترل ريسك، نسبت بدهي، جريان نقدي عملياتي وغيره تاثير ميگذارد که به نوبه خود مديريت سرمايه در گردش و سياست هاي سرمايه در گردش اتخاذ شده موجب افزايش سودآوري سازمان گرديده و يك موقعيت نقدينگي بهينه را براي آن فراهم سازد (فتحی و توکلی 1388، 112). شرکت های کوچک ومتوسط، منابع حیاتی سرشار از پویایی، خلاقیت و انعطاف پذیری در کشورهای صنعتی و در حا ل توسعه هستند. این شرکت ها نقش انکارناپذیری در توسعه اشتغال جهانی دارند که کمبود منابع مالی از مهمترین مشکلات این شرکت ها است؛ لذا مدیریت آنها باید تصمیمهای تامین مالی بگیرد که از یک طرف نقدینگی مورد نیاز برای تداوم فعالیت شرکت فراهم شود و از طرف دیگر، کمترین هزینه را برای شرکت داشته باشد. از روشهای مناسب و کم هزینه برای تامین مالی کوتاه مدت، “مدیریت بهینه سرمایه در گردش “است (جان نثاری 1391، 8).
نوآوري مسیرحرکت به سوي جامعه دانشی را می سازد. متداولترین رویکرد پیشبرد نوآوري، توجه به فعالیتهاي تحقیق و توسعه و فناوري هاي پیشرفته است .این واقعیت که سهم بنگاههاي صنعتی داراي فناوريهاي متوسط و پایین در تولید و رشد اقتصادي کشورهاي در حال توسعه بسیار بیشتر از بخش فناوري پیشرفته است، تناسب این رویکرد با شرایط کشورهاي در حال توسعه زیر سئوال می رود. بویژه آنکه نوآوري پدیدهاي فراگیر است و در تمام بخشها صرف نظر از نوع فناوري می تواند ظهور کند. کمبود توجه سیاستگذاران به بنگاههاي داراي فناوري متوسط و پایین موجب افزایش عقب ماندگی آنها شده و شکاف فناوري کشورهاي در حال توسعه را بیشتر می کند (خداداد حسینی و همکاران 1391، 101). برای شرکتی که هدف آن تحصيل سود است، در موردسرمايه در گردش سياستی مطلوب است که ثروت سهامداران را به حداکثر برساند.مدیران شرکتها استراتژیهایی رابه اجرادرمی آورندکه ازنظرریسک، بازده آنها رامحافظه کارانه یاجسورانه می نامند.
مفاهیم اساسی، راهبردها، و سیاست های مدیریت سرمایه در گردش بر نظریه خالص سرمایه در گردش استوار هستند (اپتو 2012، 14). محققان دیگر (نظیر و افزا 2009، 196؛ وینرب و ویسچر 1998، 145)، تعریف خالص سرمایه در گردش را به عنوان تفاوت بین داراییهای جاری شرکتها و بدهیهای جاری آنها در یک تاریخ خاص ترازنامه بیان کردهاند.
سرمایه در گردش در یک شرکت، مجموعه مبالغی است که در دارائیهای جاری سرمایه گذاری می شود. اگر بدهیهای جاری از دارائیهای جاری کسر گردد سرمایه در گردش خالص بدست می آید (نیکومرام و همکاران 1386، 16). به عبارت دیگر تعریف واژه سرمایه در گردش در متون حسابداری،دارایی های جاری منهای بدهیهای جاری است و نشانگر میزان سرمایه گذاری شرکت در وجه نقد، اوراق بهادار قابل فروش، حسابهای دریافتنی تجاری و موجودی مواد و کالا منهای بدهیهای جاری است. برخی نویسندگان، سرمایه در گردش را به وسیله مجموع داراییها و بدهیهای جاری معنی میکنند و اختلاف آنها را به عنوان سرمایه درگردش خالص بیان میکنند. به عبارت دیگر، سرمایه درگردش خالص، معرف آن بخش از داراییهای جاری است که بر بدهیهای جاری فزونی دارد و از طریق بدهیهای درازمدت و حقوق صاحبان سرمایه، پشتیبانی شده است (شباهنگ 1387، 145). همانند تعداد زيادي از عناوين مديريت مالي، سرمايه در گردش نيز به وسيله افراد مختلف در مفاهيم متفاوتي به كار رفته است. از لحاظ واژه شناسي نيز سرمايه در گردش در مقابل عبارت انگليسي Working capital آورده شده است و در تعبير ديگري مترادف Criculated Capital مي باشد (مالکی نیا و همکاران 1390، 144).
فالوپ و آجیلور[1](2009) اظهار داشتند که عناصر خالص سرمایه در گردش یک شرکت (داراییهای جاری) شامل وجه نقد، موجودیها، حسابهای دریافتنی کوتاه مدت و سایر پیش پرداختها و از طرف تامین مالی، حساب بدهیهای جاری که اسناد و پرداختنیهای کوتاه مدت میباشند. ایجاد یک تعادل بین داراییهای جاری و بدهی های جاری برای مدیریت شرکت ها مهم است، زیرا شرکت به حفظ دارایی های جاری کافی نیاز دارند، تا قادر به مقابله با ادعاهای کوتاه مدت باشد، که متعهد به پرداخت آنها است. ناتوانی یک شرکت برای انجام تعهدات مالی خود در قبال طلبکاران کوتاه مدت (بدهیهای جاری)، آنها را در مراحل انحلال شرکت محق قرار داده است.
طبق تفکر انتقادی، نظریه خالص سرمایه در گردش بیشتر از نظریه ناخالص سرمایه در گردش مورد توجه قرار می گیرد. به عبارت دیگر تئوری سرمایه در گردش ناخالص، نقش داراییهای جاری را به تنهایی به عنوان اساسی برای عملیاتهای یک شرکت مورد ملاحظه قرار می دهد. با این حال، مدیران مالی شرکتها خوب میدانند که، سطح نقدینگی یک شرکت تنها به درآمدهای حاصل از فروش موجودیها وابسته نیست بلکه همچنین به تعهدات مالی شرکت هم بستگی دارد (لارنس2012، 15).
همچنین باید به مفهوم خالص سرمایه در گردش عملیاتی به عنوان طرف افراطی تئوریهای سرمایه در گردش توجه کرد. سرمایه در گردش خالص عملیاتی برابر با وجوه نقد، حسابهای دریافتنی و موجودیها منهای حسابهای پرداختنی وتعهدات است. سرمایه در گردش خالص عملیاتی، برخی از حسابهای دارائیهای جاری از جمله اوراق بهادار قابل معامله و سرمایه گذاریهای کوتاه مدت را شامل نمیشود. سرمایه در گردش خالص عملیاتی مورد انتقاد است زیرا محدود به بخشی از داراییها و بدهیهای جاری در عملیات یک شرکت است (اپتو2012، 16).
امور مالي شركت ميتواند به سه بخش اصلي بودجه بندي سرمايه، ساختا ر سرمایه و مديريت سرمايه در گردش طبقه بندي شود. مديريت سرمايههاي بلند مدت به بودجه بندي سرمايه و ساختا ر سرمايه مربوط ميشود. در حالي كه مديريت داراييها و بدهيهای جاری در حوزهی مديريت سرمايه در گردش مي باشد (مالکی نیا و همکاران 1390، 144). مدیریت سرمایه در گردش عبارت است تعیین حجم و ترکیب منابع ومصارف سرمایه در گردش به نحوی که ثروت سهامداران افزایش یابد. مدیریت سرمایه در گردش به دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم میشود. ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است به طوریکه تصمیم گیری در مورد یکی بر روی دیگری تاثیر زیادی میگذارد. در اداره امور سرمایه در گردش یک واحد تجاری استراتژیهای گوناگونی وجود دارد که از تلفیق استراتژی دارائیهای جاری و استراتژی بدهیهای جاری حاصل می شود (رهنمارود پشتی و کیانی 1387، 174).
مدیریت سرمایه در گردش نحوه عملکرد داراییها و بدهیهای جاری رابیان میکند. در واقع مدیریت سرمایه در گردش، بخش مهمی از برنامه ریزی برای تامین مالی کوتاه مدت است و شامل مدیریت موجودیهای مواد و کالا، حسابهای دریافتنی وپرداختنی است. با استفاده از این سه جزء، برخی از حیاتی ترین نسبتهای مالی شرکت مانند گردش موجودیها، میانگین دوره وصول حسابهای دریافتنی و نسبت آنی محاسبه میشود (جان نثاری1391، 3). مديران شركتها انتظار دارند كه با مديريت سرمايه در گردش بتوانند تاثير با اهميتي بر سودآوري شركت بگذارند. بنابراين، براي بسياري از شركتها، مديريت سرمايه در گردش يكي از مباحث مهم مديريت مالي مي باشد و مديران ميتوانند با نگهداري سطحي بهينه از سرمايه در گردش ارزش شركتشان را افزايش دهند (محمدی 1388، 81).
محققان مالی شرکتها، (اپتو (2012)، فالوپ و آجیلور (2009)، فیلبک و کروگر و پریس (2007)، نظیرو افزا (2009)؛ وینرب و ویسچر (1998)، محمدزاده ونوفرستی (1388) و ستایش و منصوری (1389)) در مطالعات مدیریت سرمایه در گردش مفهوم سرمایه در گردش خالص را جهت بررسی، تجزیه و تحلیل و گزارش یافته هایشان بکار می گیرند و این محققان ودیگر نویسندگان مطالب سرمایه در گردش ترجیح میدهند از تئوری خالص سرمایه در گردش استفاده کنند زیرا همه حسابهایی را شامل می شود که در طبقه بندی داراییهای جاری و بدهیهای جاری ترازنامه یک شرکت وجود دارند. بنابراین استفاده از تئوری خالص سرمایه در گردش انجام محاسبات نسبتهای مالی مربوط را تسهیل نموده و تجزیه و تحلیل قویتر اجزای سرمایه در گردش مورد نیاز عملیات یک شرکت را فراهم میکند.
[1] . Falope , Ajilore
